هنر معاصر (Contemporary Art)

از ویژگی های هنر معاصر , تقلیدی نبودن آن است. هدف و منظور هنرمند واقعی, خلق یک اثر هنری صرفا زیبا و سرگرم کننده نیست, بلکه, وی خواستار حداقل همان توجهی است که به هنگام تماشای یک فیلم یا مسابقه ورزشی بروز می دهیم. چنین به نظر می رسد که در دشوارترین عرصه های هنری, یعنی هنر انتزاعی نیز چنین امری مشهود می باشد.
هنر مفهومی, شکلی از بیان هنری است که تلاش دارد تا جنبه فیزیکی و ظاهری کار را تا حد ممکن تنزل بخشیده و به جای آن نیروی ذهنی ناشی از اثرات هنری را تقویت   کند. در این نوع از هنر, تحریکات بصری و نوری, به نفع روند فکری هوشمندانه ادراک اثر هنری, کم اهمیت شمرده شده و مخاطب اثر هنری به همراهی و گفتمان با خالق آن, یعنی هنرمند دعوت می شود.
واژه کانسپچوال می تواند در توضیح آثار و موقعیت های گوناگون در هنر مدرن نسبت داده شود. هنرمندان کانسپچوال که فعالیت خود را در اواخر دوره مدرن آغاز کردند, در تلاش بودند که با توجه به  مفهوم معنای هنر, اثر هنری و اصول زیبا شناختی را در منظری غیر از مدرنیسم تعریف نماید. آثار هنرمندان مفهومی در ابتدا تا حدودی با رویکرد مینی مالیستی همراه بوده است, از آنجا که جوزف کاسوت عنوان کرد: "هنر همان قدر ایده است که ایده, و این مثل آن است که بگویی تنها امکان باقی مانده برای هنر آن است که خودش تبدیل به سوژه و موضوع زبان خودش شود.
ویژگی ها:
-        هنرمندان مفهومی عمدتا با رمز و راز سر و کار دارند تا با خرد. آنان به سمت نتایجی که منطق نمی تواند به آنها دسترسی یابد , خیز برمی دارند.
-        عدم وجود هر گونه انتظاری برای معنی دار بودن اثر هنری
-        ماده اصلی هنر مفهومی "تفکر و زبان" است.
-        مفهوم و ایده متفاوتند. اولی حاکی از جهت کلی کار است در حالی که منظوراز دومی مولفه های کار است. ایده مفهوم را تحقق می بخشد.
-        درک ایده ها,  خود به ایده های جدید می انجامد.
-        لزومی ندارد که هنرمند, هنر خود را درک کند. درک او لزوما بهتر از درک دیگران نیست.
-        ایده های معمولی را نمی توان با آفرینشی زیبا نجات داد.
-        ایده های خوب را معمولا نمی توان خدشه دار کرد.