جايگاه آتشكده در معماري

زندگي جمعي و جايگزيني آتشكده‌ها


ايرانيان دوران باستان خاك و سرزمين را يا به دليل به وجود آمدن و زاده شدن هر چيزي از خاك و بازگشت به آن و يا به دليل باور همزاد بودن زمين با همة وجو مادي جهان پرستش مي‌كردند. آنان به دليل اينكه خاك را يكي از عناصر چهارگانه و سازندة جهان هستي مي‌دانستند هرگز آنرا نمي‌آلودند و از آن حراست مي‌كردند. در دوران نه‌چندان دور ـ تدوين ونديداد ـ يعني زماني كه بيشتر اساطيري است تا  متكي به داده‌هاي همرديف با فرآورده‌هاي مدني به خاك اشاره‌اي شده است؛ اول:


« اي آفريدگار پاك جهان مادي در كجا زمين نخست بيش از همه جا شاد است؟ آنگاه گفت اهورامزدا براستي اي سپنتمان زرتشت در آنجائي كه مرد پاكديني هيزم و برسم و شير و هاون در دست گيرد و سرود ديني بلب راند، مهر و رام را بستايد»؛ و دوم:«در آنجائي كه مرد پاكديني خانه بر پا كند و آن خانه از آتش و شير و زن و فرزند و گله برخوردار باشد و گاو و راستي و علوفه و سگ و آنچه از براي زندگاني خوش بايد در آنجا فراوان باشد»؛ سوم: «در آنجايي كه بيشتر از همه جا گندم و گياه و درختهاي ميوه بكارند، در آنجائي كه زمين خشك است آب رساند و در آنجائي كه آبگير است خشك كنند» ... الخ.[1]


مي‌توان براي خاك دو معنا و مفهوم تعريف كرد: يكي اساطيري و افسانه‌يي و در نهايت انتزاعي و ديگري كاربردي و تاريخي و مرتبط با پديده‌ها و رويدادهاي يكسره روزمره و معطوف به عمر اين جهاني آدميان، ساكنان ايران زمين به گونه‌اي دگر به آن مي‌انديشيدند. خاك جز اينكه يكي از عناصر چهارگانه اصلي به شمار مي‌رفت. داراي توان‌هايي مرموز بود و به انديشه‌هايي مربوط كه سر در آسمان داشتند و نگاه در آتش و ريشه در آب. به اين گونه مفهوم خاك و زمين مي‌نگريم تا مگر با فضايي آشنا شويم كه نياكان ما در عرصه‌اش به بر پا داشتن عمارتي دست مي‌يازيدند كه پاكترينش مي‌خواستند و گرما بخش‌ترين و سرمديترين.[2]

به ادامه مطلب توجه کنید.