جدول خلاصه سبک شناسی نقاشی
سبک | ويژگـــی |
امپرسيونيسم |
آثار نقاشان امپرسيونيست عموماً با رنگهای سرد و گرم شکل گرفته اند به همين دليل هم رنگهای آنها روشنتر و با تلاءلو به نظر می رسند و در اين آثار نوعی از هماهنگی وجود دارد که بيشتر متکی به تأثيرات بصری و روابط متقابل کليه رنگهای سرد و گــــرم است و خط به صورت مبهم در مرز رنگــها شکل می گيرد.
|
اکسپرسيونيسم |
1- در آثار اکسپرسيونيستی خط با اغراق و صراحت بيشتری ديده می شود. 2- در اين آثار شدت تأثير بصری رنگ و يا رنگها بيش از ساير عناصر تجسمی تخيلات و تصورات مخاطب را برمی انگيزد بنابراين در اين دسته از آثار قدرت بصری و بينائی رنگها نقش اصلی را خواهد داشت و نه تعادل بصری رنگها با يکديگر. در سبک اکسپر سيونيست مبالغه در برخی نقاط از روی قصد و به منظور تغيير دادن تصوير واقعيت انجام می گيرد. در اين سبک هنرمند سعی می کند به تحريک عواطف بپردازد، خواه مذهبی باشد خواه از نوعی ديگر. اين سبک در مغرب زمين تا حدودی محصول جدال های طرفداران و مخالفان استفاده از تصوير کليسا بوده است. اکسپرسيونيسم اغلب در آثار هنرمندان يا مکاتبی بروز کرده که خصوصيت مهم در آنها جنبه عاطفی و معنوی است. در قرنهای وسطی يکی از مهمترين نمونه های اين سبک به وجود آمد که به سبک گوتيک معروف شد.
|
نقاشی ايرانی |
1- در نقاشی ايرانی خط همواره جايگاهی پر اهميت دارد و ضمن نمايش طرح و ترکيب اشکال و اجزاء اثر ، در ايجاد وحدت بصری و ارتباط ميان عناصر ترکيب نقش تعيين کننده ای دارد. 2- دايره به عنوان شکل زير ساخت ترکيب پيکره ها در نقاشی ايرانی مورد استفاده ی اساتيد نقاش ايرانی قرار گرفته است. 3- ايجاد تعادل متقارن در هنر و نقاشی ايرانی همواره منورد توجه اساتيد قرار گرفته است. 4- ايجاد تقارن براساس محورهای ميانی ترکيب در آثار نقاشی قديم ايران مرسوم بوده است. 5- در آثار نقاشی قديم ايران نمايش فضای همزمان به ايجاد يک فضای تجسمی گسترده برای روايت گری موضوعات داستانی کمک کند. 6- استفاده از رنگهای مکمل به ويژه در آثار نقاشی قديم ايران توانسته است مجالس پرشکوهی از زيبايي طبيعت و تصاوير چشم نوازی را بوجود بياورد.
|
نقاشی انتزاعی |
بخش قابل توجهی از تأثيرات بصری در آثار انتزاعی نقاشی، آثار حجمی و آثار گرافيک معاصر ناشی از به کار گرفتن بافت های ترسيمی است.
|
نقاشی طبيعت گرا |
در اين سبک نقاش به تصوير مناظر طبيعی متمايل است و از بافت های تصويری بسيار استفاده می کند.
|
سبک | ويژگـــی |
سبک پريميتيويا بدوب |
انسان نخسستين، نقاشی هايي از خود بجا گذاشته است که تقريباً مربوط به سی هزار سال پيش می شوند. برای دريافتن منظور و هدف اين آدميان، در اين نقاشی ها، فقط می توانيم حدس و گمان استفاده کنيم. موضوع اغلب آنها حيوانات هستند، حيواناتی که تهديد هميشگی برای زندگی انسان ها بودند و در عين حال وسيله ادامه حيات و معاش آنها نيز محسوب می شود.
|
سبک کلاسيک |
بهترين نمونه های سبک اخير را در هنر يونانی و روم باستان می توان مشاهده کرد. سبک کلاسيک به صورت خالص و ناب از دو منبع الهام می گيرد. اول عشق به طبيعت که ارمان ينانی ها بود، زيرا آنها برای واقعيت ارزشی والا قايل بودند. دومين منبع الهام بخش سبک کلاسيک جستجوی حقيقت محض در فلسفه و علم بود. هنر آنها از طريق رياضيات شکل می گرفت و قواعدی برای طراحی کشف کردند که مهمترين آنها قاعده « اندازه طلايي » که شرح ان پيش از اين آمدو يونانی ها و رومی ها منبع الهام دوره ای بودند که با نام رنسانس يا نوزايش، و اين نام يک معنا بيشتر نداشت و آن احيا و تولد دوباره سنت های کلاسيک بود.
|
سبک تجملی | اين سبک اساساً بر مبنای فنون و شگردهايي است که در آنها به خطوط مختلف و آزاد گوشه ها و زاويه های آثار بصری نرمتر و ظريفتر می شود. سبک تجملی دارای خصوصيت بغرنجی نيز هست و عموماً تداعی کننده ثروت و قدرت است. در آثار پر ابهتی که در اين سبک به وجود آمده است به واقعيت توجهی چندان نشده و بيشتر حالتد تزئينات تئاتری و جهان رويا وجود دارد. در اين سبک از نقوش گل به وفور استفاده می شود و در حقيقت محيطی که در آن به وجود می آيد به جايگاهشان می ماند که علاقه زيادی به واقعيت دنيای بيرون ندارد. دوره ها و مکاتب بسياری هستند که می توانند تحت سبک تجملی رده بندی شوند : مکتب هنری آرت نو، که در دهه پايانی قرن گذشته بيشتر در معماری و تزئينات داخلی به وجود آمد و معنای تحت الفضی آن هنر نو است. سبک ويکتوريايي، و سبک رومی متأخر. در تمام اين موارد طرح ها بخصوص پر طمطراق و بزرگ نما جلوه منی کنند و در سطح آنها تزئينات به حد وفور يافت می شود و اغلب دارای خطوطی کمانی يا مارپيچ هستند. در هيچ مکتبی بهتر از مکتب باروک، کيفيات سبک تجملی را نمی توان مشاهده کرد. اين مکتب، که پلی بود ميان دوران رنسانس و دوران جديد، خود را به اقصا نقاط جهان گسترد. باروک که مبدأ آن ايتاليا بود از مناطق کوه های آلپ تا فلاندر، از آلمان تا انگلستان، از فرانسه تا اروپای مرکزی و اسپانيا پخش شد و به وسيله مبلغان کليسای کاتوليک به امريکای لاتين و شرق دور نيز برده شد. |
سبک يا عمکرد گرا | سبک عملکردگرا يا فونکسيونل، سبکی است که برمبنای عملکرد مصنوعات ايجاد می شود. اين سبک اغلب به هنر و طراحی در قرن معاصر نسب داده می شود ولی در واقع استفاده از اين سبک بسيار قديمتر از آن است که معمولاً تصور می رود. شروع آن همزمان با ساخته شدن اولين ظروف گلی و سنگی به دست بشر است. اين سبک در واقع روشی است در طراحی که بيشتر از همه به نحوه استفاده و جنبه های اقتصادی فراورده توجه دارد. ظهور انقلاب صنعتی و رشد تکنولوژی باعث شد که توليد بسياری از وسايل ساده، که قبلاً با صنايع کوچک و دستی توليد می شد، به عهده ماشين واگذار شود. ويژگی تفاوت اصلی اين سبک با ديگر سبک ها اين است که در آن برای به وجود آوردن زيبايي از موضوع و کيفيات موجود در ساخت و اسکلت مستتر در بطن محصول استفاده می شود. |
سبک | ويژگـــی |
رنسانس |
رنسانس به معنای نوزايش در هنر است که با پايان قرون وسطی در اروپا به وجود آمد و جستجوی تناسبات زيبا در اندام انسان يکی از اهداف نقاشان عصر رنسانس بود. 1) تا پيش از دوره رنسانس از ترکيب های متقارن در نقاشی غرب بسياری متدراول بوده است. 2) رنگهای بکار رفته شده در آثار نقاشان دوره رنسانس دارای نوعی از هماهنگی که بيش از هر چيز تکيه بر ايجاد تعادل بصری ميان خاکستری های رنگی و تيرگی ـ روشنی رنگها دارد. |
فوتوريسم |
نقاشان فوتوريست عموماً با تکرار حرکت شکل ها و خطوط سعی در نمايش حرکت و تغيير دائمی شکل داشتند. |
کوبيسم |
در نقاشی کوبيسم نيز به طور همزمان بخش های گوناوگون موضوع از زاويه های مختلف ديده و ترسيم می شود. |
سور رئاليسم | 1 1) در اين سبک از فضای وهمی استفاده می شود. 2) در آثار نقاشان سوررئاليست ايجادفضای وهمی براساس خوابها و تصورات ضمير ناخودآگاه صورت می گيرد.
|
سوپر ماتيسم |
مالويچ نقاش روسی که شيوه خود را سوپرماتيسم می ناميد سعی داشت جوهره اشکال طبيعت را در سطوح و شکلهای هندسی با رنگهای خالص به نمايش بگذارد.
|
پست امپر سيونيسم |
در آثار نقاشان پست امپر سيونيسم، استفاده از رنگهای مکمل بسيار ديده می شود. از جمله در کارهای ون گوگ و گوگن که رنگ را در سطح بزرگ و به مقياس وسيع به صورت تخت استفاده کرده اند و يا در کارهای سورا و سينايک که رنگهای مکمل را به صورت کلمه های کوچک در کنار يکديگر به کار گرفته اند.
|
فوويسم |
در اين آثار شدن بصری رنگ و رنگها بيش از ساير عناصر تجسمی تخيلات و تصورات مخاطب را بر می انگيزد. بنابراين در اين دسته از آثار قدرت بصری و بينايي رنگها نقش اصلی را خواهد داشت و نه تعادل بصری رنگها با يکديگر.
|
تو این وبلاگ همه چی پیدا میشه.